خانجانی, زینب, حسینی نسب, داود, صادقی, فریده. (1389). بررسی رابطه هوشهیجانی با افسردگی و اضطراب دختران نوجوان مشکین شهردر سال 89. نشریه علمی آموزش و ارزشیابی (فصلنامه), 3(9), 51-69.
زینب خانجانی; داود حسینی نسب; فریده صادقی. "بررسی رابطه هوشهیجانی با افسردگی و اضطراب دختران نوجوان مشکین شهردر سال 89". نشریه علمی آموزش و ارزشیابی (فصلنامه), 3, 9, 1389, 51-69.
خانجانی, زینب, حسینی نسب, داود, صادقی, فریده. (1389). 'بررسی رابطه هوشهیجانی با افسردگی و اضطراب دختران نوجوان مشکین شهردر سال 89', نشریه علمی آموزش و ارزشیابی (فصلنامه), 3(9), pp. 51-69.
خانجانی, زینب, حسینی نسب, داود, صادقی, فریده. بررسی رابطه هوشهیجانی با افسردگی و اضطراب دختران نوجوان مشکین شهردر سال 89. نشریه علمی آموزش و ارزشیابی (فصلنامه), 1389; 3(9): 51-69.
بررسی رابطه هوشهیجانی با افسردگی و اضطراب دختران نوجوان مشکین شهردر سال 89
این پژوهش با هدف تعیین رابطه هوش هیجانی با افسردگی و اضطراب نوجوانان دختر پایههای دوم و سوم تجربی و ریاضی شهرستان مشکینشهر با استفاده از طرح پژوهشی توصیفی و همبستگی انجام گرفت. حجم نمونه مورد مطالعه 270 نفر بود که از طریق نمونهگیری تصادفی منطم (سیستماتیک) انتخاب گردیدند. ابزار جمعآوری دادهها پرسشنامه هوشهیجانی بار-ان، آزمون افسردگی کودکان و نوجوانان و آزمون اضطراب بک بود. در این تحقیق از روشهای آماری (ضریب همبستگی پیرسون ورگرسیون همزمان) برای تجزیه و تحلیل دادهها استفاده شد ومحاسبات آماری توسط نرم افزار SPSS انجام پذیرفت وپس از تجزیه و تحلیل و آزمون آماری نتایج زیر بدست آمد:
بین هوش هیجانی دانش آموزان و اضطر اب و افسردگی آنها رابطه منفی معنادار مشاهده شد.
از بین زیر مولفههای هوش هیجانی به جز زیرمولفه ی حل مساله،مسئولیت پذیری سایر زیر مولفهها در سطح p<0/01 از لحاظ آماری با افسردگی همبستگی منفی دارند.
از بین زیر مولفههای هوش هیجانی به جز سه زیرمولفهی حل مساله ،مسئولیت پذیری و انعطافپذیری سایر زیر مولفهها در سطح p<0/01 از لحاظ آماری بااضطراب همبستگی منفی دارند.
The present study determines the relationship between emotional intelligence and depression anxiety and among female students in grades two and three of high school in Meskhinshahr in the school year (1388-89). The research is a kind of descriptive as well as correlative. The subjects for the study were 270 students, that were selected through random sampling. In order to obtain data, the study employed questionnaires including: Bar-on emotional intelligence C.A.P.S questionnaire of depression andbeck's anxiety questionnaire and among kids adolescents.
The tow statistical methods (pearson's correlation and concurrent regression) were used to the analysis of data and SPSS for windows was employed to perform statistical calculations. The results of data analysis showed that there is a negatively significant relationship between emotional intelligence depressionand. anxity zAmong subcomponents of emotion intelligence except for three subcomponents including problem solving flexibility and responsibility other components statistically for the p<0.001.
Level have a negative correlation with anxity. Also among subcomponents of emotion intelligence except for the two subcomponents including problem solving and responsibility other subcomponents statistically for the p<0.01 level have a negative correlation with depress
این پژوهش با هدف تعیین رابطه هوش هیجانی با افسردگی و اضطراب نوجوانان دختر پایههای دوم و سوم تجربی و ریاضی شهرستان مشکینشهر با استفاده از طرح پژوهشی توصیفی و همبستگی انجام گرفت. حجم نمونه مورد مطالعه 270 نفر بود که از طریق نمونهگیری تصادفی منطم (سیستماتیک) انتخاب گردیدند. ابزار جمعآوری دادهها پرسشنامه هوشهیجانی بار-ان، آزمون افسردگی کودکان و نوجوانان و آزمون اضطراب بک بود. در این تحقیق از روشهای آماری (ضریب همبستگی پیرسون ورگرسیون همزمان) برای تجزیه و تحلیل دادهها استفاده شد ومحاسبات آماری توسط نرم افزار SPSS انجام پذیرفت وپس از تجزیه و تحلیل و آزمون آماری نتایج زیر بدست آمد:
بین هوش هیجانی دانش آموزان و اضطر اب و افسردگی آنها رابطه منفی معنادار مشاهده شد.
از بین زیر مولفههای هوش هیجانی به جز زیرمولفه ی حل مساله،مسئولیت پذیری سایر زیر مولفهها در سطح p<0/01 از لحاظ آماری با افسردگی همبستگی منفی دارند.
از بین زیر مولفههای هوش هیجانی به جز سه زیرمولفهی حل مساله ،مسئولیت پذیری و انعطافپذیری سایر زیر مولفهها در سطح p<0/01 از لحاظ آماری بااضطراب همبستگی منفی دارند.
کلید واژهها : هوش هیجانی، افسردگی، اضطراب و نوجوانی
مقدمه
مبحث هوش هیجانی[4] در دهة هشتاد مطرح شد در 1990 جان مایر و پیتر سالوی[5] در طی دو مقاله در مورد هوشهیجانی مطرح کردند که برخی از افراد در شناخت احساسات خود و دیگران و حل مشکلات احساسی و عاطفی توانمندتر هستند (نقل از از هین واستو[6] 2004). افرادی که از هوش عاطفی قویتری برخوردارند، از نظر اجتماعی متعادل، سرزنده اند وگرایش کمتری به ترس یا نگرا نی دارند (گلمن، 1995).
شواهد نشان میدهد که هوش هیجانی، یک قابلیت ذهنی واضح است که اعتبا ر آن اندازهگیری شده است (براکت، مایر[7]،2003؛ سیاروچی، چن، کاپوتی[8]2001، مایر، سالوی وکارسو وسیتارنیوس[9]،2003).
براساس تعریف سالوی و مایر هوش هیجانی شکلی از هوش اجتماعی است که پیش بینی کننده مناسبی برای کارآمدی در حیطههای خاص نظیر عملکرد شغلی و تحصیلی میباشد (رضویان شاد، 1384).
اسکاتی، مالوف و بوبیک و همکاران[10] (2001) معتقدند که هوش هیجانی شامل عوامل بین فردی مانند روابط اجتماعی بهتر و عوامل ذهنی مانند خوش بینی بیشتر میباشد. از اینرو هوش هیجانی یک توان مهم غیر شناختی قابل تغییر بوده و عملکرد روانی - اجتماعی مضاعف را پیش بینی میکند.
هوش هیجانی شامل تأثیر متقابل هیجان و شناخت است که منجر به عملکرد سازگارانه میشود (سالوی و گراول[11]، 2005).
مدلهای ترکیبی اغلب جنبههای مختلف شخصیت را به صورت یک روش غیر نظری ترکیب میکنند، این مجموعه نهائی شامل ویژگیها، حالتها، مهارتها، شایستگیها و توانمندیها به عنوان هوش هیجانی شناخته میشود. به عنوان مثال مدل ترکیبی بار – ان[12] (2004) مطرح میکند که هوش هیجانی شامل هیجان خود آگاهی و ویژگیهای مختلف مانند ارتباطات بین فردی خوب، حل مساله و تحمل استرس و غیره میباشد.
تحقیقات پترایدز و فورنهام[13] (2001، 2000) مدلهای ترکیبی هوش هیجانی را تأئید کرده است.
پاترسون و نیومن(1993) معتقدند که افراد مبتلا به آسیب روانی در توجه ویژه به فرآیند خبر نقص دارند (نیومن و لورنز[14]، 2003) و شواهد نیز تائید میکند که این افراد در پردازش اطلاعات به طرق مختلفی دچار مشکل هستند که با تنظیم توجه فعلی آنها ناسازگار است (مک کون، و الاک و نیومن[15]، 2004).
بلایر، میجل و پسچارت[16]، (2004) گزارش کردند که افراد دارای آسیبهای روان شناختی در تشخیص و توصیف تفاوت بین محرکهای عاطفی نقص دارند. یعنی این افراد قادر نیستند از مهارتهای هوش هیجانی خود استفاده کنند و لذا به احتمال زیاد برای مدیریت روحیه و خلق[17] خود از روشهای دیگری که اثربخشی کمتری دارند، بهره میگیرنددر نتیجه احتمال دارد که آنها دو برابر بیشتر از دیگران مضطرب، افسرده و یا معتاد شوند و حتی افکار خودکشی به سرشان بزند (نقل از گنجی،(1386)
افسردگی[18] نشانگانی است که بر اساس بیان لفظی یا غیر لفظی عواطف غمگین، اضطرابی یا حالتهای برانگیختگی نشان داده میشود (به نقل از دادستان،1375).
بلاک برن و کوتراکس[19] معتقدند در سطح معمول بالینی، افسردگی نشانگانی است که تحت سلطه خلق افسرده است و بر اساس بیان لفظی یا غیر لفظی عواطف غمگین، اضطرابی ویا حالتهای برانگیختگی نشان داده میشود (همان منبع).
خصوصیات اصلی و مرکزی حالات افسردگی کاهش عمیق میل به فعالیتهای لذت بخش روزمره، مثل معاشرت، تفریح، ورزش، غذا و روابط جنسی و غیره است. این ناتوانی برای کسب لذت حالتی نافد و پایا دارد بطور کلی، شدت افسردگی بستگی به تعداد علائم و درجه نفوذ آنها دارد. در خفیفترین شکل، ممکن است فقط معدودی از علائم اساسی وجود داشته باشد(پورافکاری، 1386).
اضطراب[20] به منزلة بخشی از زندگی هر انسان، در همة افراد در حدی اعتدال آمیز وجود دارد، در این حدّ ، به عنوان پاسخی سازش یافته تلقی میشود به گونهای که میتـوان گفت «اگر اضطراب نبود، همه ما پشت میزهایمان به خواب میرفتیم» (منبع قبلی).
بک، آپ اشتاین و براون[21] (1988)، اضطراب را بر اساس علائم (IV) DSM تعریف کردند که شامل تپش قلب، سوء هاضمه، متزلزل بودن، تعریق، احساس ضعف، لرزش پاها، بیقراری، عصبی بودن، انقباض عضلانی، تنگی نفس، سرخی و برافروختگی چهره میباشد.
تحقیقات آنجلا[22] (2009) ولیائو، لیائو وتئو[23] (2003) نشان داد که رابطه معکوس بین هوش هیجانی و مشکل رفتاری وجود دارد. مدیریت هیجانهای خود با تمام انواع مشکلات رفتاری رابطه منفی داشت و تحلیل آماری نشان داد که کاربرد کمتر هیجانها ممکن است منجر به سطوح بالاتر مشکلات رفتاری، مثل افسردگی، پرخاشگری و حواس پرتی شود و درجه بالاتری از مدیریت خود، ممکن است منجر به اضطراب اندک شود.
همچنان که وان روی و ویس و زواران[24] (2004) بیان میکنند هیجان و تنظیم آن به طرق مختلف در سلامت جسمی و روانی سهیم هستند. بروان واسکاتی[25] (2006) اسکاتی و همکاران (2001)، سالوی و گروال (2005) در تحقیق خود به این نتیجه رسیدند که هوش هیجانی بالاتر، عملکرد روانی – اجتماعی مضاعف را پیش بینی میکند که شامل عوامل بین فردی و عوامل ذهنی میباشد.
آسیب روانی با نارسایی در وجود و یا استفاده از محرکات هیجانی ارتباط دارد (نیومن و لورنز، 2003). چنانکه نوجوانانی که قادر به تنظیم هیجانهای خود هستند، افسردگی کمتر و رفتارهای ضد اجتماعی کمتری را دارند (آستین، ساکلوفسکی و اگان[26] (2005)؛ ماورولی، پترایدز، ریف و بیکر[27] (2007).
اسکاتی و همکاران (2001) در تحقیقات خود نشان دادند که هوش هیجانی بالا در درک و فهم بهتر و مدیریت هیجانها از گسترش حالتهای هیجانی ناسازگارانه (که با اختلالات خلقی و اضطرابی رابطه دارند) پیشگیری میکند. همچنین این تحقیقات نشان داد که نوعاً هوش هیجانی بالاتر، بیشتر به خلق مثبت، بازسازی خلق بعد از القاء خلق منفی منجر میشود.
تحقیقات انجام شده توسط سالوی، مایر، گلدمن و همکاران[28] (1995) نشان داد که هوش هیجانی با سلامتی و بهزیستی روانی رابطه مستقیم و با اضطراب و استرس و فشارهای محیطی رابطه معکوس دارد و افرادی که دارای هوش هیجانی بالا هستند توانایی بهتری برای مقابله با استرس و فشارهای محیطی داشته و کمتر دچار بیماریهای روانی می شوند. ولی سیاروچی، چن و بیجگار[29](2001) پس از تحقیقات گسترده نشان دادند که بعضی از اشکال هوش هیجانی افراد را در برابر استرس مصون مـیدارد،
اما بعضی از اشکال آن مانند مهارت خود کنترلی هیجان با افسردگی رابطه مثبت دارد.
منین، هیمبرگ و ترک[30] (2005) در پژوهشی که در آن رابطه بین اضطراب منتشر[31] را با تنظیم هیجانات بررسی کرده بودند مطرح کردند که اضطراب منتشر با مشکلات درک و تجربه و تنظیم هیجان مشخص میشود.
مشابه با این یافتهها سایر تحقیقات (سالوی، سترود، ولری واپل[32]، 2002) یک ارتباط ما بین اختلال اضطراب اجتماعی[33] و کمبود توانایی تنظیم هیجانی را نشان دادهاند.
مطالعه اکبری و میری (1386) نیز حاکی از آن بود که میان هوش هیجانی و اضطراب آموزشگاهی رابطه معنیدار وجود داشت. همچنین بین تمامی مولفههای هوشهیجانی (خود آگاهی، خودکنترلی، خودانگیزی، هوشیاری اجتماعی و مهارت ارتباطی) و اضطراب آموزشگاهی رابطه معنیداری وجود داشت و تمامی مولفههای هوش هیجانی در پیش بینی متغیر اضطراب تأثیر معنیداری داشتند.
وجود چنین یافتههای متناقضی درمورد هوش هیجانی وآسیبهای روانی از دلایل مبرهن ضرورت این پژوهش میباشد.دراین تحقیق در نظراست که رابطه ی هوش هیجانی با افسردگی واضطراب در دخترا ن نوجوان تعیین شود.
فرضیههای تحقیق عبارتند از:
1- بین هوش هیجانی وافسردگی دختران نوجوان رابطه منفی وجود دارد.
2- بین هوش هیجانی واضطراب دختران نوجوان رابطه منفی وجود دارد.
3- بین زیر مولفههای هوش هیجانی با افسردگی دختران نوجوان رابطه منفی وجود دارد.
4- ببین زیر مولفههای هوش هیجانی با اضطراب دختران نوجوان رابطه منفی وجود دارد.
روش
این تحقیق از تحقیقات توصیفی همبستگی بوده و روش اجرای آن پیمایشی است. جامعه آماری در این پژوهش کلیه دانش آموزان دختر پایههای دوم و سوم رشتههای تجربی و ریاضی دبیرستانهای مشکینشهر در سال تحصیلی 89-88 بودهاند که تعداد آنها 700 نفر بود.
نمونه آماری دانش آموزان با استفاده از فرمول کوکران 270 نفر با میانگین سنی 2/16 بود در این پژوهش از روش نمونهگیری تصادفی منظم استفاده شده است و ابراز جمعآوری دادهها سه نوع آزمون میباشد.
این آزمون، دارای 117 سوال و 15 مقیاس میباشد که توسط بار- آن اجرا شد و 15 مولفه هوش هیجانی (خودآگاهی هیجانی، خود ابرازی، عزتنفس، خودشکوفایی، استقلال، همدلی، مسئولیتپذیری اجتماعی، روابط بین فردی، واقع گرایی، انعطافپذیری، حل مساله، تحمل فشار روانی، کنترل تکانش، خویش بینی و شادمانی) را میسنجد. مقیاس این پرسشنامه 5 قسمتی (لیکرت) است.
از نظر روایی این آزمون در ایران توسط راحله سموعی و همکاران (1381) هنجاریابی گردید و پرسشنامه از 117 سوال به 90 سوال تقلیل یافت و بین میانگین نمرة هر یک از مقیاسها و میانگین نمره کل آزمون رابطه مستقیم و معنیدار یافت شد و پایایی آزمون از طریق محاسبة آلفای کرونباخ برای کل آزمون 93/0 گزارش شده است.با توجه به این که آزمون استاندارد بوده و روایی آن در ایران توسط محققین دیگر نیز بررسی شده در این پژوهش نیازی به بررسی مجدد روایی ندیدیم.
آزمون افسردگی نوجوانان
این آزمون توسط جان بزرگی(1388) ساخته شده که درساخت این مقیاس محورهایی نظریه پردازان روانشناسی بالینی در زمینه افسردگی کودک و نوجوان مورد وارسی قرار گرفته وبا ملاکهای DSM برای افسردگی کودکان مقایسه شده و سپس فهرستی شامل 12 مقوله اصلی (تفریح و سرگرمی)، روابط اجتماعی(فعال – منزوی)، بـازدهـی تحصیلی، تحریکپـذیری، احسـاس غمگینی، گریه، اشتها، خواب، خستگی،
احساس گناه، خودکشی و فعالیت) ومقولههای فرعی بصورت سوالهای اضافی میباشد. روایی این آزمون از طریق ارجاع موارد مقیاس به 10 متخصص بالینی کودک سنجیده شده است و پس از تغییرات لازم بر روی 1546 نفر از کودکان ایرانی (7 تا 18 ساله) اجرا شد و نرم حاضر بدست آمد؛ اعتبار آزمون با روش آلفای کرونباخ معادل 6168/0 میباشد.نمرهگذاری آزمون بر اساس روش لیکرت از 0 تا 4 (الف= صفر...، ه= 4)، برای محورهای 1 تا 12 و برای سوالهای اضافی (1 و 0) برای بلی و خیر طراحی شده است.
آزمون اضطراب بک
این پرسشنامه برای سنجش میزان اضطراب طراحی شده و شامل 21 عبارت است. هر عبارت بازتاب یکی از علایم اضطراب است که معمولاً افرادی که از نظر بالینی مضطرب هستند، یاکسانی که در موقعیت اضطراب انگیز قرار میگیرند تجربه میکنند. در نمره گذاری هم فرد باید فهرست علایم را بخواند و شدت هر علامت را را در ستونهای (اصلاً)، (خفیف)، (متوسط) و (شدید) علامت بزند، این گزینههای چهار گانه به ترتیب امتیازهای صفر، 1 و 2و 3 را به خود اختصاص میدهد.
این پژوهش روی270دانش آموز مقاطع دوم وسوم دبیرستانی(63 نفر رشته ریاضی و207نفر رشته تجربی) در مشکین شهراجراشد .
یافتههای پژوهش
فرضیه 1: بین هوش هیجانی با افسردگی رابطه وجود دارد. جهت آزمون این فرضیه از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. این یافته موید آن بود که بین هوش هیجانی و افسردگی رابطه منفی معنیداری(598/0-r=)در سطح 01/0 وجود دارد. یعنی با افزایش هوش هیجانی، افسردگی افراد کاهش مییابد.
فرضیه 2 : بین هوش هیجانی و اضطراب رابطه وجود دارد. جهت آزمون این فرضیه از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شدیافتههای پژوهش نشان دادکه بین هوش هیجانی واضطراب رابطه ی منفی معنی داری(247r=-/) در سطح 01/0وجود دارد. یعنی با افزایش هوش هیجانی اضطراب افراد کاهش می یابد.
فرضیه 3: بین زیر مولفههای هوش هیجانی با اضطراب دختران نوجوان رابطه منفی وجود دارد. برای آزمون این فرضیه از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. با توجه به جدول1 مشاهده میشود که از بین پانزده مولفه هوش هیجانی سه مولفه حل مساله، انعطافپذیری و مسئولیتپذیری با اضطراب همبستگی معنیدار ندارند اما دوازده مولفه دیگر همبستگی مثبت معنیدار دارند. از سوی دیگر از بین مولفههایی که رابطه معنیدار با اضطراب داشتند بالاترین همبستگی متعلق به مولفه همدلی بود که 57/. همبستگی با اضطراب داشت و سپس افزایش تحمل فشار روانی و احساس خوشبختی رابطه منفی با اضطراب داشتننند.
جدول1-ضریب همبستگی بین زیرمولفههای هوش هیجانی با اضطراب
زیر مقیاسهای هوش هیجانی
اضطراب
ضریب پیرسون
سطح معنی داری
تعداد
حل مساله
040/0
49/0
270
خوشبختی
32/0-
00/0
270
استقلال
21/-0
00/0
270
تحمل فشار روانی
34/0
00/0
270
خود شکوفایی
20/0-
00/0
270
خود آگاهی هیجانی
13/0-
30/0
270
واقع گرایی
26/0-
00/0
270
روابط بین فردی
23/0-
00/0
270
خوش بینی
18/0-
00/0
270
عزت نفس
27/0-
00/0
270
کنترل تکانش
31/0-
00/0
270
انعطاف پذیری
04/0-
49/0
270
مسئولیت پذیری
07/0
24/0
270
همدلی
57/0
00/0
270
خودابرازی
19/0-
00/0
270
فرضیه 4: بین زیر مولفههای هوش هیجانی با افسردگی دختران نوجوان رابطه منفی وجود دارد. برای آزمون این فرضیه از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد.یافتههای پژوهش (جدول 2) نشان داد که فقط دو مولفة حل مساله و مسئولیتپذیری رابطه معنیدار با افسردگی ندارند و سایر مولفهها همگی با افسردگی همبستگی منفی داشتند. بررسی دقیقتر همبستگیها نشان داد که سه زیر مولفه همدلی بطور مثبت، احساس خوشبختی بطور منفی و واقعگرایی بطور منفی با افسردگی بالاترین همبستگی در حد38/0را دارند. به عبارت دیگر با افزایش مولفه همدردی افسردگی نیز افزایش مییابد در حالیکه با افزایش احساس خوشبختی و واقعگرایی افسردگی کاهش مییابد.
جدول 2- ضریب همبستگی بین زیر مولفههای هوش هیجانی با افسردگی
مولفههای هوش هیجانی
افسردگی
ضریب پیرسون
سطح معنی داری
تعداد
حل مساله
-0/07
0/26
270
خوشبختی
-0/38
0/00
270
استقلال
-0/23
0/00
270
تحمل فشار روانی
-0/37
0/00
270
خود شکوفایی
-0/33
0/00
270
خود آگاهی هیجانی
-0/27
0/00
270
واقع گرایی
-0/38
0/00
270
روابط بین فردی
-0/31
0/00
270
خوش بینی
-0/24
0/00
270
عزت نفس
-0/35
0/00
270
کنترل تکانش
-0/34
0/0
270
انعطاف پذیری
-0/22
0/00
270
مسئولیت پذیری
-0/.4
0/53
270
همدلی
0/38
00/0
270
خود ابرازی
-0/24
0/00
270
سوالات تحقیق
سوال یک:کدامیک از مولفههای هوش هیجانی(حل مساله و...)بهتر میتواند متغییر افسردگی را پیش بینی کند؟
تحلیل رگرسیون نشان میدهدکه متغییرهای پیش بین موثرتا حدود38 درصد از واریانس نمره ی افسردگی را تبیین میکند(جدول3).
جدول 3-تحلیل رگرسیون همزمان افسردگی بر اساس مولفههای هوش هیجانی
مدل
ضریب همبستگی چندگانه(R)
ضریب تبیین
(R2)
ضریب تبیین خالص(R2)
اشتباه معیاربرآورد
مدل1
650/0
423/0
389/0
62518/6
بررسی ضرایب بتا نیز نشان می دهد که حل مساله، استقلال، تحمل فشار روانی، خودآگاهی هیجانی، خوش بینی، عزت نفس، کنترل تکانش ، انعطاف پذیری وخود ابرازی توان کافی برای پیش بینی وتبیین افسردگی را ندارند.
سوال دو:کدام یک از مولفههای هوش هیجانی می توانند متغیر اضطراب را پیش بینی کنند؟
بر اساس آزمون رگرسیون همزمان متغیرهای پیش بین موثر تا حدود 47درصد از واریانس نمره ی اضطراب را تبیین می کنند (جدول4).
جدول4 -تحلیل رگرسیون همزمان اضطراب براساس مولفههای هوش هیجانی
مدل
ضریب همبستگی چندگانه(R)
ضریب تبیین
(R2)
ضریب تبیین خالص(R2)
اشتباه معیاربرآورد
مدل1
709/0
502/0
473/0
34194/9
بررسی ضرایب بتا نشان میدهد که استقلال، خودشکوفایی، خود آگاهی هیجانی، واقع گرایی، خوش بینی ، عزت نفس، کنترل تکانش، مسئولیت پذیری وخود ابرازی توان کافی برای پیش بینی وتبیین اضطراب را ندارند.
بحث ونتیجه گیری
با توجه به جدول 4 مشخص شد که بین هوش هیجانی و افسردگی رابطه منفی معنیداری وجود دارد (در سطح 01/0).
یعنی با افزایش هوش هیجانی، افسردگی افراد کاهش مییابد. تحقیق حاضر با تحقیقات ماورولی و همکاران، 2007؛ اوستین و همکاران، 2005، لیائو و همکاران، 2003؛ سیاروچی و همکاران، 2001؛ همسو میباشد. باتوجه به تحقیقات انجام شده در مورد هوش هیجانی و افسردگی میتوان گفت که کاربرد ضعیف هیجانها ممکن است به مشکلات رفتاری نظیر افسردگی منجر شود. برای تبیین یافته سوم میتوان به مدل خود کار آمدی هیجانی پتریدس، فردریکسون وفورنهام (2004) استناد کرد، بر طبق این مدل هوشهیجانی مجموعهای از آمادگیها و تمایلات رفتاری را در فرد ایجاد میکندو افرادی که دارای هوشهیجانی بالاتری هستند آمادگی هیجانی و رفتاری بالاتری برای غلبه بر هیجانات منفی خود دارند. از سوی دیگر بین هوش هیجانی با ویژگیهای شخصیتی منفیتر مثل نوروتیزم همبستگی منفی و با ویژگیهای شخصیتی مثبت مثل برون گرایی و انعطافپذیری همبستگی مثبتتری وجود دارد (اسکاتی، مالوف وهال، 1998). بنابراین میتوان این تبیین احتمالی را مطرح ساخت که افراد دارای هوشهیجانی بالاتر برون گراتر هستند و هیجانات مثبت بالاتر از جمله احساس انرژی بالا، پذیرش، احساس تسلط بر محیط خود، لذت، اشتیاق، صمیمیت، اعتماد به نفس بالاتری را تجربه میکنند در مقابل هوش هیجانی پایینتر با تجربه کسالت، بیاحساسی، عدم علاقه، عدم اشتیاق و لذت همراه است بنابراین با این نوع گرایشات در افراد دارای هوش هیجانی پایین وجود افسردگی بالاتر قابل توجیه میباشد.
یافته دوم پژوهش حاکی از آن بود که بین هوشهیجانی و اضطراب رابطه منفی معنیداری وجود دارد. یعنی با افزایش هوشهیجانی اضطراب، افراد کاهش مییابد. تحقیق حاضر با تحقیقات آنجلا، 2009؛ منین و همکاران 2005؛ ترک و همکاران 2005؛ نیومن و لورنز، 2003؛ لیائو و همکاران، 2003؛ مایتوس و همکاران، 2002 همسویی دارد.
سیاروچی و همکاران (2001) هماهنگ با پژوهش حاضر نشان دادکه بعضی از اشکال هوش هیجانی افراد را در برابر استرس مصون میدارد.
بر اساس مدل سه بخشی سالوی و مایر از هوشهیجانی( هیجانات، تنظیم هیجانات و استفاده از هیجانات در حل مسایل) فرد دارای هوش هیجانی بالاتر توانایی بالفعل و واقعی برای تشخیص، پردازش و کاربرد اطلاعات گران بار از هیجانات خود را دارد. بنابراین بر اساس این مدل میتوان این تبیین احتمالی را مطرح ساخت که هرچه هوش هیجانی فرد بالاتر باشد چون توانایی فرد برای تشخیص، ارزیابی و تنظیم اطلاعات هیجانی در مورد خود و دیگران بالاتر است، به همان نسبت توانایی او برای کنترل هیجانات منفی مثل اضطراب و پیشگیری از تأثیر منفی این عواطف و هیجانات بر رفتار، بیشتر خواهد بود.
تبیین احتمالی دیگر بر اساس نتایج تحقیقات همبستگی منفی بین هوشهیجانی و نوروتیزم است (اوستین، ساکلوفسکی و اگان، 2005)یا به عبارت دیگر هر چه هوش هیجانی بالاتر رود نوروتیزم کاهش مییابد افراد دارای گرایشات نوروتیک تمایل به انواع ویژگیهای منفی شخصیتی مثل اضطراب، دلشوره و احساس ناایمنی را دارند بنابراین به نظر میرسد با افزایش هوش هیجانی این نوع گرایشات منفی شخصیتی در فرد کاهش مییابد..
یافتهی سوم این پژوهش آشکار ساخت که از بین پانزده مولفه هوش هیجانی سه مولفه ی حل مساله، انعطافپذیری و مسئولیتپذیری با اضطراب همبستگی معنیدار ندارند، دوازده مولفه دیگر همبستگی مثبت معنیدار دارند.
نتیجه این تحقیق باتحقیق سیاروچی و همکاران(2000) که نشان داده بعضی از اشکال هوشهیجانی افراد را در برابر استرس مصون میدارد همسو میباشد.
تبیین این یافته که سه مولفه حل مساله، انعطافپذیری و مسئولیتپذیری رابطه معنیدار با اضطراب ندارند بسیار مشکل میباشدچراکه انتظارقبلی محقق وجودرابطه منفی معنی داربین این سه مولفه با اضطراب بود که تحقق نیافت شاید بررسی بیشتر در آینده و استفاده از مدلهای آماری پیشرفتهتر و ابزارها و روشهای تحقیقی متفاوتتر بتواند پاسخی برای این یافته باشد.
اما برای تبیین این یافته که بین مولفه همدلی و اضطراب همبستگی مثبت معنیدار بالایی بدست آمد. شاید بتوان از طریق بررسی ماهیت مولفه همدلی تبیینی احتمالی را مطرح ساخت در واقع فرد فرد در رفتار همدلی باید سعی کند از دنیای خود خارج شده و وارد دنیای طرف مقابل شود مسائل و مشکلات او را از دیدگاه دیگری (فرد مشکلدار) وا ز دنیای او بنگرد. این احتمال مطرح است افرادی که همدلی بالایی با دیگران دارند چون رفتار مواجهه نزدیک با مشکلات دیگران را بطور دائمیتجربه میکنند و بیش از حد به مشکلات و رنجهای دیگران نزدیک میشوند، ظرفیت روان شناختی آنها بدلیل چنین تماسهایی دچار حساسیت بیشتری شده و مستعدتر برای تجربه اضطراب باشند. ،همچنین این افراد چون مجبورند دائمارویدادهای منفی مشاهده کنند که این مسئله سیستم عصبی را تحریک کرده و حافظه منفی آنها (حافظهای که با انبوهی از مشکلات و رویدادهای ناگوار پر شده است) را افزایش داده و حافظه سوگیری شده را در آنها ایجاد کرده که میتواند سطح اضطراب را افزایش دهد.
تبیین این یافته که مولفه تحمل فشار روانی و احساس خوشبختی با اضطراب همبستگی منفی بالا دارند نیز واضحتر میباشد. مسلماً افرادی که قدرت تحمل فشار روانی در آنها بالاتر است یعنی سرسختتر هستند کمتر در مقابل منابع استرس زای زندگی دچار اضطراب میشوندهمچنین این افراد در مقابل رویدادهای استرس زا از سبکهای حل مساله بیشتر استفاده میکنند در نتیجه به جای ابراز هیجانات منفی مثل اضطراب سعی در حذف منبع استرس را دارند.
احساس خوشبختی نیز وقتی بالا باشد نوعی احساس رضایت درونی از زندگی در فرد ایجاد میشود که خود میتواند باعث احساس آرامش گردیده و سطح اضطراب را کاهش دهد.
چهارمین یافته پژوهش حاضر نشان داد که فقط دو مولفة حل مساله و مسئولیتپذیری رابطه معنیدار با افسردگی ندارند و سایر مولفهها همگی با افسردگی همبستگی داشتند. بررسی دقیقتر همبستگیها نشان داد که سه زیر مولفه همدلی بطور مثبت، احساس خوشبختی بطور منفی، واقعگرایی بطور منفی با افسردگی بالاترین همبستگی در حد38 /0 را دارند، به عبارت دیگر با افزایش مولفه همدردی افسردگی نیز افزایش مییابد در حالیکه با افزایش احساس خوشبختی و واقعگرایی افسردگی کاهش مییابد.
تبیین احتمالی در مورد این یافته (که قبلاًنیز در یافته سوم برای اضطراب بیان شده است) این است که همدلی با دیگران به دلیل ماهیت و مکانیزم این رفتار که در واقع مواجهه با مشکلات رویدادهای منفی زندگی دیگران ، منجر به همدردی میشود و از سوی دیگر حافظه منفی و سوگیری شده به سمت وقایع منفی را افزایش میدهد و در نتیجه میتواند فرد را مستعد برای افسردگی نماید و رابطه این دو متغیر را بالا ببرد.همچنین افرادی که گرایشات افسردگی بالاتری دارند به دلیل نگرش منفی تر به زندگی و جستجوی بیشتر افراد همدرد با خود، بیشتر افراد مشکلدار را مییابند و با آنها همدلی میکنند تا شاید خود نیز تسکین یابند که باعث افزایش رابطة همدلی و افسردگی میشود. از سوی دیگر احساس خوشبختی بالاتر از طریق افزایش رضایت درونی از زندگی خود با افسردگی کمتر رابطه دارد و یا شاید افرادی که کمتر افسرده هستند بدلیل خلق بالاتری که دارند از زندگی لذت بیشتری میبرند در نتیجه احساس خوشبختی در آنها بالاتر است. واقعگرایی نیز میتواند به افسردگی کمتر منجر شود و یا بر عکس افسردگی کمتر به واقعگرایی بیشتر منجر شود. این احتمال نیز مطرح است که افرادی که شادتر هستند به دلیل درگیریهای درونی کمتر با خود و ارزیابیهای مثبتتر از وقایع زندگی واقع بینتر هستند. افسردهها معمولاً وقایع منفی را منفیتر از آنچه هستند و مثبتها را کمتر از آنچه که مثبتاند ارزیابی میکنند که میتواند رابطه منفی این دو متغیر را توجیه کند.
نتیجه این تحقیق با تحقیقات سیاروچی و همکاران (2001) که نشان داده بعضی از اشکال هوش هیجانی با افسردگی رابطه مثبت دارند و همچنین با تحقیق اسکاتی و همکاران ( به نقل از خسرو جاوید، 1381) که نشان داده هوش هیجانی با همدلی رابطه مثبت دارد همسو می باشد.
بر اساس یافتههای این تحقیق موارد زیر پیشنهاد می گردد:
- با توجه به اینکه هوشهیجانی در انواع سازگاریها (خانوادگی، شغلی، اجتماعی، عاطفی، جسمانی)؛کاهش اضطراب وکاهش افسردگی نقش اساسی دارد و با توجه به اهمیت آن در موقعیتهای زندگی به ویژه برای نوجوانان پیشنهاد میشود در مدارس راهنمایی و دبیرستانها کلاسهایی برای آموزش هوشهیجانی ایجاد گردد.
- پیشنهاد میشود محققان در پژوهشهای آتی از روشهای دیگر نظیر مشاهده، مصاحبه و از دیدگاههای خبردهنده دیگر مثل والدین، معلمان و همسالان غیره برای جمعآوری دادهها استفاده کنند.
منابع
اکبری، محمد و میری، محمد. (1386). رابطه هوش هیجانی و اضطراب آموزشگاهی در دانشآموزان دبیرستانی استان خراسانجنوبی، مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، شماره 14، 60-54.
پور افکاری، نصرت ا... .(1386). خلاصه روانپزشکی .تهران: شهر آب. چاپ چهارم.
جان بزرگی، مسعود، (1388). آمادهسازی و اعتبارسنجی آزمون افسردگی کودکان و نوجوانان. موسسه تحقیقاتی علوم رفتاری سینا (روان تجهیز).
دادستان، پریرخ، (1375). روانشناسی مرضی تحول از کودکی تا بزرگسالی، تهران: سمت چاپ اول، تهران: رشد
رضویان شاد، مرتضی. (1384). رابطه هوش با سازگاری اجتماعی و پیشرفت تحصیلی. پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تبریز.
سموعی، راحله، (1381). ترجمه و هنجاریابی آزمون هوش هیجانی. موسسه تحقیقاتی علوم رفتاریی سینا (روان تجهیز).
گنجی، مهدی. (1386). هوش هیجانی. تهران: ساوالان.
Angela, F.Y. Siu. (2009). Trait emotional intelligence and its relationships with problem behavior in Hongkong adolescents. Department of Educational psychology. The Chinese university of Hongkong. New Territories. Hongkong.
Austin, E.J., Saklofske, D.H., & Egan, V. (2005). Personality, well-being, and health correlates of trait emotional intelligence. personality and Individual differences, 38, 547-558.
Bar-on,.(2004).emotional and social intelligence:insights from the emotional quotients inventory.Inr.bar-onj.d.a.parker (Eds.), The handbook of emotional intelligence (pp.363-388).Sanfrancisco:jossey-Bass.
Beck, A.T., Apstein, N. & Brown, G. (1988). An inventory for measuring clinical anxiety: psychometric properties. Journal of consuling and clinical psychology, 56, 893-897.
Blair et al., (2004) R.J.R. Blair, D.G.V. Mitchell, K.S. Peschardt, E. colledge, R.A. Leonard and J.H. shine et al., Reduced sensitivity to others' fearful expressions in psychopathic individuals, personality and Individual Differences 37(2004), PP. 1111-1122.
Brackett, M.A., Mayer , J.D. (2003). Convergent, discri Minant, and incremental validity of competing Measures of emotional intelligence. personality And social psychology balletin, 29, 7747-1158
Brown, R.F., & Schutte, N.S. (2006). Direct and indirect relationships between emotional intelligence and subjective fatigue in university students. Journal of psychosomatic Research, 60, 585-593.
Ciarrochi, J., Chan, A.Y.C., & Bajgar, J. (2001). Measuring emotional intelligence. Inc. ciarrochi. J.P. Forgas, & J.D. Mayer (Eds.), Emotional intelligence in everyday life: 1994 P.Ekman and R.Davidson, The nature of ascientific inquiry. (PP. 25-45) Philadelphia, PA: Psychology press.
Ciarrochi, j.,chan, A.y.c , Caputi,p., & Roberts, R.(2001) mearusing emotional intelligence in adolescents Personality and individual differences ,31,1105-1119.
Goleman, D(1995). Emotional Inteligence: why it can matter more than IQ. New York: Bantam book.
Hein , Steve, Importance of emotions and scenes, 2004, www.eqi.org.
Liau, A.K., Liau, A.W.L., Teoh, G.B.S., & Liou, M.T. L.(2003). The case for emotional literacy: The influence of emotional intelligence on problem behaviour in malysian secondary school students. Journal of Moral Education, 32, 51-65.
Maccoon. et al., (2004). D.G. Maccoon, J.F. Wallace and J.P. Newman, self-regulation: The context appropriate allocation of attentional capacity to dominant and non- dominant cues. In : R.F. Baumeister and K.D. vohs, Editors, Handbook of self-regulation: Research, theory, and applications, Guilford, New York(2004), PP. 422-446.
Mavroveli, S., Petrides, K.V., Rieffe, C. & Bakker, F. (2007). Trait emotional intelligence, psychological well-being and peer- rated social competence in adolescence. British Journal of developmental psychology, 25, 263-275.
Mayer, J.D., Salovey, P., Caruso, D.R., & Sitarenios, G. (2003). Measuring emotional intelligence with the MSCEIT 2.0. Emotion, 3
Mennin et al., (2005). D.S. Mennin, R.G. Heimberg, C.L. Turk and D.M. Fresco, Preliminary evidence of an emotion regulation deficit model of genevali anxiety disorder. Behaviour Research and Therapy 43(2005), PP. 1281-1310.
Newman and Lorenz, (2003). J.P. Newman and A.R. Lorenz, Response modulation and emotion processing: Implications for psychopathy and other dysregulatory psychopathology. In: R.J. Davidson, K. Scherer and H.H. Goldsmith, Editors, Handbook of effective sciences, Oxford university press (2003), PP. 904- 929.
Petrides, K.V., & Furnham, A. (2000). On the dimensional structure of emotional intelligence, personality and individual differences, 29, 313-320.
Petrides, K.V., & Furnham, A. (2001). Trait emotional intelligenc: psychometric investigation with reference to established trait taxonomies. European Journal of personality,15, 425-448.
Petrides, K.V.Frederickson N.& Furnham A.(2004).The role of trait emotional in academic performance and deriant behavior school. personality and individual differences voiume 36, 2, p 271-293.
Salovey, P., S grewal, D .(2005).The science of emotional Intelligence .current directions in psychological Science, 14, 281-285.
Salovey, P., Mayer, J.D., Goldman, S., Turvey, C., & Palfai, T.(1995). Emotional attention, clarity, and repair: exploring emotional intelligence using the trait meta- mood scale. In J.W. pennebaker (Ed.), Emotion, disclosure, and health (pp. 125-154). Washington, DC: American psychological Association.
Salovey et al., (2002). P. Salovey, L. R. stroud, A. woolery and E. S. Epel, Percerived emotional intelligigen, Stress reactivity, and symptom reports: Further expolorations using the Trait Meta- Mood Scale, Psychology and Health 17 (2002), PP. 611-627.
Schutte et al., 2001 N.S. schutte, J.M. Malouff, C. Bobik, T. Conston, C. Greeson and C. Jedlicka et al.,Emotional intelligence and interpersonal relations.Journal of social psychology (2001), PP. 523-536.
Turk et al,(2005). C.L. Turk, R.G. Heimberg, J.A: Lutere, D.S. Mennin and D.M. Fresco, Delineating emotion regulation deficits in generalized anxiety disorder a comparison with social anxiety disorder.Cognitive therapy and Research 29(2005), PP. 89-106.
Vanrooy, D.L., & Viswesvaran, C. (2004). Emotional intelligence: ameta- analytic investigation of predictive validity and nomological net. Journal of vocational behavior, 65,71-95.
اکبری، محمد و میری، محمد. (1386). رابطه هوش هیجانی و اضطراب آموزشگاهی در دانشآموزان دبیرستانی استان خراسانجنوبی، مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، شماره 14، 60-54.
پور افکاری، نصرت ا... .(1386). خلاصه روانپزشکی .تهران: شهر آب. چاپ چهارم.
جان بزرگی، مسعود، (1388). آمادهسازی و اعتبارسنجی آزمون افسردگی کودکان و نوجوانان. موسسه تحقیقاتی علوم رفتاری سینا (روان تجهیز).
دادستان، پریرخ، (1375). روانشناسی مرضی تحول از کودکی تا بزرگسالی، تهران: سمت چاپ اول، تهران: رشد
رضویان شاد، مرتضی. (1384). رابطه هوش با سازگاری اجتماعی و پیشرفت تحصیلی. پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تبریز.
سموعی، راحله، (1381). ترجمه و هنجاریابی آزمون هوش هیجانی. موسسه تحقیقاتی علوم رفتاریی سینا (روان تجهیز).
گنجی، مهدی. (1386). هوش هیجانی. تهران: ساوالان.
Angela, F.Y. Siu. (2009). Trait emotional intelligence and its relationships with problem behavior in Hongkong adolescents. Department of Educational psychology. The Chinese university of Hongkong. New Territories. Hongkong.
Austin, E.J., Saklofske, D.H., & Egan, V. (2005). Personality, well-being, and health correlates of trait emotional intelligence. personality and Individual differences, 38, 547-558.
Bar-on,.(2004).emotional and social intelligence:insights from the emotional quotients inventory.Inr.bar-onj.d.a.parker (Eds.), The handbook of emotional intelligence (pp.363-388).Sanfrancisco:jossey-Bass.
Beck, A.T., Apstein, N. & Brown, G. (1988). An inventory for measuring clinical anxiety: psychometric properties. Journal of consuling and clinical psychology, 56, 893-897.
Blair et al., (2004) R.J.R. Blair, D.G.V. Mitchell, K.S. Peschardt, E. colledge, R.A. Leonard and J.H. shine et al., Reduced sensitivity to others' fearful expressions in psychopathic individuals, personality and Individual Differences 37(2004), PP. 1111-1122.
Brackett, M.A., Mayer , J.D. (2003). Convergent, discri Minant, and incremental validity of competing Measures of emotional intelligence. personality And social psychology balletin, 29, 7747-1158
Brown, R.F., & Schutte, N.S. (2006). Direct and indirect relationships between emotional intelligence and subjective fatigue in university students. Journal of psychosomatic Research, 60, 585-593.
Ciarrochi, J., Chan, A.Y.C., & Bajgar, J. (2001). Measuring emotional intelligence. Inc. ciarrochi. J.P. Forgas, & J.D. Mayer (Eds.), Emotional intelligence in everyday life: 1994 P.Ekman and R.Davidson, The nature of ascientific inquiry. (PP. 25-45) Philadelphia, PA: Psychology press.
Ciarrochi, j.,chan, A.y.c , Caputi,p., & Roberts, R.(2001) mearusing emotional intelligence in adolescents Personality and individual differences ,31,1105-1119.
Goleman, D(1995). Emotional Inteligence: why it can matter more than IQ. New York: Bantam book.
Hein , Steve, Importance of emotions and scenes, 2004, www.eqi.org.
Liau, A.K., Liau, A.W.L., Teoh, G.B.S., & Liou, M.T. L.(2003). The case for emotional literacy: The influence of emotional intelligence on problem behaviour in malysian secondary school students. Journal of Moral Education, 32, 51-65.
Maccoon. et al., (2004). D.G. Maccoon, J.F. Wallace and J.P. Newman, self-regulation: The context appropriate allocation of attentional capacity to dominant and non- dominant cues. In : R.F. Baumeister and K.D. vohs, Editors, Handbook of self-regulation: Research, theory, and applications, Guilford, New York(2004), PP. 422-446.
Mavroveli, S., Petrides, K.V., Rieffe, C. & Bakker, F. (2007). Trait emotional intelligence, psychological well-being and peer- rated social competence in adolescence. British Journal of developmental psychology, 25, 263-275.
Mayer, J.D., Salovey, P., Caruso, D.R., & Sitarenios, G. (2003). Measuring emotional intelligence with the MSCEIT 2.0. Emotion, 3
Mennin et al., (2005). D.S. Mennin, R.G. Heimberg, C.L. Turk and D.M. Fresco, Preliminary evidence of an emotion regulation deficit model of genevali anxiety disorder. Behaviour Research and Therapy 43(2005), PP. 1281-1310.
Newman and Lorenz, (2003). J.P. Newman and A.R. Lorenz, Response modulation and emotion processing: Implications for psychopathy and other dysregulatory psychopathology. In: R.J. Davidson, K. Scherer and H.H. Goldsmith, Editors, Handbook of effective sciences, Oxford university press (2003), PP. 904- 929.
Petrides, K.V., & Furnham, A. (2000). On the dimensional structure of emotional intelligence, personality and individual differences, 29, 313-320.
Petrides, K.V., & Furnham, A. (2001). Trait emotional intelligenc: psychometric investigation with reference to established trait taxonomies. European Journal of personality,15, 425-448.
Petrides, K.V.Frederickson N.& Furnham A.(2004).The role of trait emotional in academic performance and deriant behavior school. personality and individual differences voiume 36, 2, p 271-293.
Salovey, P., S grewal, D .(2005).The science of emotional Intelligence .current directions in psychological Science, 14, 281-285.
Salovey, P., Mayer, J.D., Goldman, S., Turvey, C., & Palfai, T.(1995). Emotional attention, clarity, and repair: exploring emotional intelligence using the trait meta- mood scale. In J.W. pennebaker (Ed.), Emotion, disclosure, and health (pp. 125-154). Washington, DC: American psychological Association.
Salovey et al., (2002). P. Salovey, L. R. stroud, A. woolery and E. S. Epel, Percerived emotional intelligigen, Stress reactivity, and symptom reports: Further expolorations using the Trait Meta- Mood Scale, Psychology and Health 17 (2002), PP. 611-627.
Schutte et al., 2001 N.S. schutte, J.M. Malouff, C. Bobik, T. Conston, C. Greeson and C. Jedlicka et al.,Emotional intelligence and interpersonal relations.Journal of social psychology (2001), PP. 523-536.
Turk et al,(2005). C.L. Turk, R.G. Heimberg, J.A: Lutere, D.S. Mennin and D.M. Fresco, Delineating emotion regulation deficits in generalized anxiety disorder a comparison with social anxiety disorder.Cognitive therapy and Research 29(2005), PP. 89-106.
Vanrooy, D.L., & Viswesvaran, C. (2004). Emotional intelligence: ameta- analytic investigation of predictive validity and nomological net. Journal of vocational behavior, 65,71-95.